🍃خاطره یک خانم دکتر در شیراز یه خانم دکتر تو دانشگاه استاد بوده یه داستانی تعریف میکنه. میگه: یه روز تو یکی از خیابانهای شیراز داشتم پیاده میرفتم از روبرو یک پسر قد بلند و خوش چهره ای داشت میامد یه تی شرتی تنش بود خیلی گشاد و بلند جوری که تن لاغرش توش زار میزد و روی شکمش هم با حروف بزرگ انگلیسی چند جمله نوشته بود ، جملات را خواندم بهش که رسیدم صداش کردم اومد به خاطر اینکه یه وقت بهش برنخوره خودم را معرفی کردم بعد ازش پرسیدم: این لباس چیه پوشیدی ? چرا اینقدر گشاده ? گفت: که خوشگله ، مده و من هم پوشیدم. گفتم: خب حالا میدونی چی روش نوشته ? حتی این جملات پشتش هم نوشته شده؟ گفت : نه . گفتم : تو که نمیدونی این چه لباسیه چرا پوشیدی؟ گفت: حالا مگه چشه؟ گفتم: این لباس روش نوشته شده : من باردارم مواظب باشید گشادی لباس هم به همین خاطر است این لباسها را زنان حامله غربی میپوشند تا عابران مواظب باشند و بهشون نخورند. پسره تا اینها را فهمید چنان از خود بی خود شد که لباس را دراورد و با یک رکابی بدون خداحافظی فرار کرد . '''خلق را تقلیدشان بر باد داد'' ای دوصدلعنت براین تقلید باد خیلی چیزهای دیگری هم هست که ما دربارش چیزی نمیدونیم اما چون مد شده کورکورانه دنبال میکنیم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مراوریدی در صدف (حجاب و تربیت ) @moorvarid