نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا .استاد همزمان با راهبر وارد کلاس شد راهبر از گوشه چشمش به کیمی
به قلم (یاس) استاد با خنده گفت _ آقای دکتر ما اگه تو رو نداشتیم چه کار باید میکردیم ایلیا سینشو جلو داد و گفت _من متعلق به همتونم استاد دوباره همه خندید ولی اینبار با لحن جدی تری گفت _ خانم دکتر دادگر نگفتین برای جلوگیری از پرکاری غدد درون ریز چکار میکنند کیمیا که از جواب سوال کاملاً مطمئن بود شروع کرد به جواب دادن و توضیح دادن و تو دلش اول به راهبر بعد به خودش فحش داد که آخه میمون زشت اون پسر شیربرنج کجاش خوشگله که زل زدی بهش به خودش فحش میداد و تصمیم گرفته بود که هیچ وقت به راهبر توجهی نشون نده ولی واقعیت اینکه همه دخترا خیال بافند هرچند اگه شانسی برای رسیدن به اون خیال ها نداشته باشند و کیمیا غافل از بازی سرنوشت بود گلی آرام گفت کیمیا چی شده اون ضربه هایی که من به تو زدم اگه به الهام میزدم ضربه پهلو می شد کیمیا از لحن بامزه گلی خندش گرفت و گفت _چیزی نیست مرسی که ضربه پهلوم ضربه پهلوم کردی _نکردم که... _ هنوز چرا شدم احساس درد دارم ترلان ابروهاشو گره کرد و گفت _ ساکت استاد داره نگاه میکنه هر دو ساکت شدن از بین دوستان این دختر شمالی ریزه میزه جایگاه ویژه تو قلب کیمیا باز کرده بود و بیشتر وقت ها تو دانشگاه با هم بودند 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊