وقتی ضارب علی را با چاقو زد ‏ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم ‏پیرمردی آمد وگفت : ‏خوب شد؟همین و می خواستی؟ ‏به توچه ربطی داشت؟چرا دخالت کردی؟ ‏علی باصدای ضعیفی گفت: ‏حاج آقا فکر کردم دختر شماست،من از ناموس شما دفاع کردم... ‏⁧ ⁩ ‏⁧ https://eitaa.com/joinchat/1782382904C4d9cd94bb9 ╰┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅╯ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻