آیت الله ضیاءآبادی: مرد شامی، امام حسن را سواره دید. شروع به نفرین کرد؛امام، پاسخ او را نمی داد. هنگامی که مرد از دشنام فارغ شد، امام به سوی او آمد و به او سلام کرد و خندید و فرمود: ای پیرمرد! به گمانم مرد غریبی هستی و شاید مرا اشتباه گرفته ای. پس اگر از ما طلب بخشش کنی، از تو در می گذریم و اگر از ما مالی بخواهی، به تو می دهیم و اگر از ما راهنمایی بخواهی، راهنماییت می کنیم و اگر از ما مَرکب بخواهی، مرکبی برایت فراهم می کنیم و اگر گرسنه باشی،تو را سیر می کنیم و اگر برهنه باشی، تو را می پوشانیم و اگر نیازمند باشی، تو را بی نیاز می سازیم و اگر رانده شده باشی، پناهت می دهیم،و اگر نیازی داشته باشی، برایت برآورده می سازیم. اگر بار و بُنه ات را به سوی ما حرکت دهی و تا زمان کوچیدن، میهمان ما باشی، برایت سودآورتر است؛ زیرا ما جایی فراخ و موقعیت و اعتباری خوب و ثروتی انبوه داریم. هنگامی که آن مرد، سخن او را شنید، گریست و آن گاه گفت: گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی،و خدا داناتر است که رسالت های خود را کجا قرار دهد. تو و پدرت، مبغوض ترینِ خلق خدا نزد من بودید؛ امّا اینک،محبوب ترینِ خلق خدا نزد من هستید. 🇮🇷🌍﷽☫﷽🌎🇮🇷 🔙همهٔ.عضؤ شویمــــــ🔜🔝✌️ https://eitaa.com/namaz_salehan ┈•ꕥ࿐