CamScanner ۰۴-۰۸-۲۰۲۱ ۱۶.۵۰.pdf
حجم: 2.05M
💌شماره۲۴ نامه ای به امام زمان (عج) مولای من ! ای یوسف دور افتاده از کنعان امت اسلام ؛ ای قلب تپیده قرآن ؛ ای نور دیده ؛ ای غریب ؛ ای اسیر جهل امت ؛ ای رانده شده از شهر و دیار ای بادیه نشین غم های بی پایان ای مصداق " اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت " ای سلطان عشق ! تو را با کدامین نامت صدا بزنم تا دلم آرام گیرد ؟ ای اشک ها مجالم دهید تا با مولای خود سخن بگویم ، مولایی که تنها نامی از او شنیده ام ! ای دل ! نسوز و بگذار تا بسازم با نام یوسف گم گشته ام . ای دست ها نلرزید و اجازه نوشتن را از من نگیرید . ای قلم ! اگر تو نیز دوست مرا می شناختی و در این دوستی به دوری می رسیدی و در این دوری به عین حقیقت می سوختی ، به جای نوشتن ، عود می شدی و آتش می گرفتی و ساحل غم را به عطر افسوس معطر می ساختی .... آه از این همه بیچارگی و درماندگی . عزیز من !! اگر چه شایسته تو نیستم . اما یتیمم و با یتیمی بزرگ شده ام و از یتیم انتظار فراوان نخواهد بود . مولای من ! می دانم که تو هم در برابر این همه حرف نیش دار ، حرف های زیادی برای گفتن داری ! آری تو آن سنگ زیرینی هستی که تمام غصه ها را در دریای بی ساحل دلت مخفی ساخته ای . آری اگر تو لب به سخن بگشایی و از بی وفایی امت و فراموشی آنها بگویی ، از سوز آن ، دل سنگ آب می شود و مرغان هوا کباب می شوند . نویسنده : سمیرا معمارزاده 🆔 @parvanehaye_ashegh