می خواستم بگم به این روحای ازدواجی بگید این فانتزیا رو بریزید دور سال اول ازدواجمون داشتیم تو خیابون پیاده می رفتیم، پالتومو داخل ماشین جا گذاشته بودم، خیلی سردم بود به همسرم گفتم خیلی سرده هوا گفتن اره خیلی😐 گفتم من پالتومو جا گذاشتم گفتن باید حواستو جمع می کردی میاوردی بعدم زیپ کاپشنشونو کشیدن بالا و ادامه دادیم راهو😒🙂😄 البته بعدا گفتم چرا کاپشنتونو بهم ندادید؟ گفتن خب نگفتی بده وخودمم سردم بود🙄🙄😂😂