_مادربزرگم آرزو داشت به کربلا سفر کند، اما تا وقتی که زنده بود، راه کربلا بسته بود. در خاطرات بچگی ها و نوجوانیم، همیشه در روضه ها و مراسم مذهبی، نابودی صدام و باز شدن راه کربلا، یکی از دعاهای آخر مجلس بود. امروز به لطف خدا و به برکت خون شهیدان، راه باز شده و فوج فوج، آرزومندان و دوستداران و عاشقان، پا در مسیر زیارت می‌گذارند و آنچه که روزی آرزوی جماعتی بود، امروز برای ما محقق و میسر شده است. امیدوارم یادم بماند که بازشدن این راه و توفیقی که امروز نصیب ما شده است، به چه قیمتی تمام شده و چقدر برایمان آب (به جای آب، باید بگویم خون) خورده است. قدم در این مسیر می‌گذارم به یاد کسانی که عاشقانه و صادقانه میخواندند: کربلا! کربلا! ما داریم می‌آییم، اما پایشان به کربلا نرسید...😭😭😭 @nardehbun