حسین جان
آورده ام تمام توانی که با من است
ناقابل است ، نذر تو جانی که با من است
در کودکی به نام تو وا شد زبان من
مشغول ذکر بوده زبانی که با من است
عمری زبان به داغ تو چرخید در دهان
فرصت بده به مرثیه خوانی که با من است
بر سینه می زنم ، به قیامت دلم خوش است
تو می شناسیم به نشانی که با من است
نان می برم به خانه ام از سفره ی غمت
از من نگیر برکت نانی که با من است
من نذر کرده ام پسرم نوکرت شود
مال تو این غلام جوانی که با من است
#محسن_ناصحی