میگن از را میرسی همین روزا خط رو سرمای زمستون میزنی میدونم دختر دریا که باشی صبح چشمامون و بارون میزنی علتی داره که اسمت تا میاد خونه هامون و بهاری می کنه چی تو حسِّ شاعرا ریختی مگه؟! که صداشون و قناری می کنه خدا از چِشم تو خورشید و گرفت وسط خنده ی آسمون گذاشت تا بیان دور و برت ستاره ها واسه دخترا یه کهکشون گذاشت مثل تسبیح تو، دونه دونه شد دلِ مثلِ گلْ انار مادرا چادرت از رو سر هرکی گذشت دلش و نشوند کنار مادرا مادرم صُبحای زود نمازش و پای قُلقل سماور میخونه رکعت اول و توحید اگه خوند رکعت بعدیش و کوثر میخونه مادرم خیلی خاطرخواته، میگه بی اجازه اسمی از بانو نبر یا اگه قراره که صداش کنی رو زبون اسمش و بی وضو نبر شاعرای شهرمون میگن بهار شاید اسم مستعار فاطمه س هرکی تو دلش نسیم و حس کنه خونه ی دلش مزار فاطمه س T.me/nasehi_mohsen