#دوست_آسمانی
قسمت نهم
@NASEMEBEHESHT 🌸
ایمان و قرآن آنچنان احساس خوشبختی و سعادت و راحتی و آرامش بمن داده بود و آن چنان روح و قلبم از نور و لذت و حلاوت مالامال شده بود که من ابتدا گمان می کردم آن بهشتی که در قرآن مومنان را بدان وعده داده همین بهشتی است که در قلبم بپا شده است!
پیشتر گفتم که چگونه شک و حیرت و پوچی مرا شکنجه می داد و چگونه جهنمی را در درونم برپا کرده بود..
اکنون آن شکنجه طاقت فرسای ذهن و روح و قلبم رخت بربسته بود؛ من در اوج سعادت بودم...
در چنان لذتی غوطه ور بودم که وقتی آیات قرآن درباره نعمات بهشت را می خواندم گمان می کردم منظورش همین لذت بی همتاییست که در آن غرق بودم...و وقتی آیات قرآن درباره جهنم را می خواندم گمان میکردم که منظورش همان عذاب و شکنجه کشنده ای بود که من در آن بودم..
در ختم دوم یا سوم قرآن بود که متوجه شدم تاویل من خطاست و قرآن به صراحت می گوید که انسان بعد از مردن و خاک شدن دوباره زنده می شود!
و دانستم بهشتی دیگر وجود دارد عظیمتر از بهشتی که در قلبم بود.
شاید خواننده بپرسد مگر شما قبلا نشنیده بودی که در دین اسلام اعتقاد به رستاخیز بعد از مرگ و حساب قیامت و ورود به دوزخ و بهشت هست...
در جواب می گویم:بله!شنیده بودم اما از سویی تاثیر قرآن و لذت ایمان چنان شدید و عمیق بود و از سویی وقتی شروع به خواندن قرآن کردم ذهنم را از هر تصور پیشینی که از قرآن و اسلام داشتم تهی نمودم و سپس وقتی به قرآن ایمان آورده و گمشده ام را در آن یافتم تنها منبع حقیقت برایم قرآن بود...چون من پیشتر به همه چیز شک کرده بودم و اکنون کتابی را یافتم که فقط به آن باور کردم و فقط قرآن حقایق را با یقین و اطمینان نشانم داد....
من پیشتر به همه چیز کفر ورزیده بودم و حال تنها به قرآن ایمان آورده بودم،بدین خاطر هر چیزی را فقط از قرآن می پذیرفتم نه از انباشت های پیشین ذهنم.
وقتی در قرآن-سوره ابراهیم- خواندم که["و یاتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت""مرگ از هر جانبی به سویش می آید ما نمی میرد"] گمان کردم که همان جهنم درونم را توصیف می کند! چون من با تمام وجودم این را حس کرده بودم...بله! دقیقا همین حالت را در خود می یافتم...پیش از ایمان، جنهمی که در درونم برپا بود چنین با من میکرد: مرگ از هر سو به سویم می آمد اما من نمی مردم!
وقتی این آیه را اولین بار خواندم از چنین توصیف دقیق و ماهرانه ای از حالت شکنجه روحی ام حیرت زده شدم و چنان تحت تاثیر قرار گرفتم که گمان کردم جهنم همان جهنمی است که من قبلا در آن بودم نه جهنمی دیگر!
و من می دانم که فقط کسی این سخن مرا درک می کند که چنین حالتی را تجربه کرده باشد و الا تاثر هر انسانی از آیات قرآن با دیگر متفاوت است و هر کس بنا بر شخصیت دانسته ها،تجربیات ،حالات روحی، زاویه فکری، شرایط زمان و مکانی و سایر پارامتر ها از بخشی خاص از آیات قرآن به طور ویژه ای متاثر می شود.
و این مطلب را قبلا بدان اشاره کرده بودم اما ناچارم باز برای انتقال "تجربیات قرآنی" از مثال و شرح و توضیح کمک بگیرم..و بی شک زبان قاصر است از شرح مسحوریت انسان در برابر قرآن.
به برخی دیگر از آیاتی که حالات ژرف درونی ام را با دقت و عمق و احاطه شگفت انگیزی بمن نشان می داد اشاره می کنم:
آیات ۳۹ و ۴۰ سوره نور
آنچه که آیه ۳۹درباره دنبال کردن سراب و نیافتن آب می فرماید را من قبل از اینکه قرآن را بخوانم دقیقا همینگونه تجربه کرده بودم و با تمام وجودم در آن زیسته بودم: هر فلسفه و فکر و اندیشه ای را در ابتدای آشناییم با آن،آبی می پنداشتم که عطشم را در یافتن حقیقت سیراب خواهد کرد اما سپس می دیدم که سرابی بیش نبوده است ...و این آیه حقیقتی هولناک را بمن می گفت و آن اینکه تمام کسانی که در دنیا به این گونه سراب ها دلخوش کرده اند و تا مرگ با آنها می زیند روز قیامت به سراب بودنشان می خواهند برد و آنجا خدا را خواهند یافت که کیفر اعمالشان را خواهد داد..
اکنون خداوند متعال مهربان کریم بر من منت نهاده بود که سراب بودن این آب نماهای پوچ را کشف کرده بودم...
نعمتی که اگر تا روز قیامت به شکرانه اش سر به سجده بگذارم کاری نکرده ام.
و در آیه ۴۰ به خدا قسم توصیفی بی نهایت دقیق و واقعی از حال من کرده بود..
این را من پیشتر با تمام وجود و احساسم زندگی کرده بودم و اکنون می دیدم که در قرآن به دقت به نمایش در آمده است!
من در تاریکی ها بودم و هرچقدر تلاش می کردم که دستی از آن برون آورم نمی توانستم..
تاریکی هایی انباشته بر هم که مرا در درونش فرو برده بود به گونه ای که اگر هم لحظه ای سر و دستی از یک تاریکی بالا می آوردم در تاریکی دیگری وارد می شدم
من حتی درباره این تاریکی که در درونم می دیدم و خویشتن را در درونش غرق می یافتم و با تمام وجود لمسش کرده می کردم در دفتر خاطراتم بارها نوشته بودم...
ادامه دارد ...
@NASEMEBEHESHT 🌸