خبر دهید به باغ آفتاب آب شده ست یکی یکی دل آرایه ها کباب شده ست بیا و این دم آخر بگیر این ابیات که بند بند غزل غرق التهاب شده ست مگر خبر نرسیده ست سیل خون آمد به چشمها همه ی اشکها شراب شده ست مدد کنید رفیقان ! که شعرم از دستم رها شده ست و به هر مصرعی عذاب شده ست بدون شرح ، همین را فقط اشاره کنم سرِ به دامان شده ست ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @naserolhagh