ادامه مطلب قبل... 🔻 چرا نتوانستند او را بخرند؟ روزی عثمان ۲۰۰ درهم به غلامی داد و گفت: اگر بتوانی اين را به ابوذر بدهي و از تو قبول کند، تو در راه خدا آزاد هستي. 🔸 غلام خوشحال شد. ۲۰۰ درهم را خدمت حضرت ابوذر آورد. این بزرگوار پرسید: اين کجا بوده؟ گفت: هديه خليفه است. گفت به همه مسلمان‌ها مي‌دهيد؟ غلام گفت: خير، مخصوص شما است. فرمود: «اِنِّي اغنَي الناس» من وضعم خوب است. اين چيزها را نمي‌خواهم. 🔹 غلام گفت: چه چيزي داري که وضعت خوب است؟ گفت: اين نان خشک، اين خرما. گفت: آقا خواهش مي‌کنم قبول کن. فرمود: خير قبول نمي‌کنم. (اعیان الشیعه، ج۴، ص ۲۳۷) گفت: اگر قبول کني، من در راه خدا آزاد مي‌شوم. فرمود: دلم مي‌خواهد تو آزاد بشوي، اما به چه قيمت؟ با قبول این، من بنده مي‌شوم. من ديگر نمي‌تونم داد بزنم. من ديگر نمي‌توانم حرف حق بزنم. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌