ادامه مطلب قبل... 🔻مثلا یک دسته از مردم کسانی هستند که بخل و جُبْن(ترس) بر ايشان حاكم است. حضرت سيدالشهداء و اقامة عدل را دوست دارند ولي اين كه پاي اقتضائات بعد آن هم ايستاده باشند، نه این طور نبودند... 🔸در بين راه كه حضرت اباعبد الله علیه السلام به سمت کوفه مي ‌آمدند بسياري از قبائل با حضرت همراه شدند؛ منتهی همین كه خبر شهادت حضرت مسلم سلام الله عليه به آقا سيد الشهداء عليه السلام رسيد و ورق برگشت، خيلي ها آرام آرام خودشان را کنار كشيدند. 🔹این ها براي اين آمده بودند كه يك حكومتي برپا بشود که حكومت عدل و خوب باشد و حضرت اباعبدالله علیه السلام هم بالای سرشان باشند و زندگيشان را ادامه بدهند و در آسايش بگذرانند ولي براي جهاد، شهادت و از خود گذشتن آمادگي نداشتند. 🔸باز از این نمونه هم بودند کسانی که حتی حاضر به جنگیدن برای حضرت بودند اما نه در حد شهادت. چنانچه در مورد ضحاک بن عبدالله مشرقی نقل شده که قبل از عاشورا خدمت حضرت آمد و عرض كرد كه آیا كشته شدن من از كشته شدن شما جلوگيري مي‌ کند؟ حضرت فرمودند نه. گفت پس من تا وقتی فایده داشته باشم می مانم و بعد می روم. 🔹روز عاشورا همین کار را هم کرد و در لحظات آخر فرار کرد که قضیه اش مفصل در منابع آمده است. اين هم يك رقم و یک صنف از مردم بود. حتي برای رفتن از حضرت اذن گرفت. حضرت هم فرمودند: اذن دادم برو. 🔸اينها بينابينی ‌ها هستند كه بايد بهتر آنها را شناخت. در سلوک هم اینجور آدم ها هستند. ادامه دارد... ‌ ‌