✍️ عنوان این یادداشت: فصل چهارم در نجوم قدیم اینگونه باور بود که نطفه وقتی به رَحِمِ مادر وارد می‌شود در هر مرحله، تحت پرورش یکی از ستارگان هفت‌گانه قرار می‌گیرد. هفت اختر، هر جنین را مدّتی می‌کنند ای جان! به نوبت خدمتی در ماه اوّل، زُحل او را تربیت می‌کند در ماه دوم، مشتری در ماه سوم، مریخ و در ماه چهارم خورشید. چون که وقت آید که جان گیرد جنین آفتابش آن زمان گردد معین و دقیقاً در همین مرحله است که جنین، روح پیدا می‌کند و جنب و جوش او در رحم تازه آغاز می‌شود. این جنین در جنبش آید زافتاب کافتابش جان همین بخشد شتاب تا قبل از اینکه مسئولیت تربیت جنین به عهدهٔ آفتاب بیفتد جنین چیزی جز نقشی و جسدی نبود. از دگر انجم به جز نقشی نیافت این جنین، تا آفتابش بر نتافت در عالم دنیا نیز چنین است که انسان در طی مراحل کمال، وقتی بنا این شد که وارد بر فصل چهارم زندگی شود خداوند تربیتش را از ستاره‌ای ‌کم‌فروغ، به آفتابی تابان می‌سپارد. اینکه چگونه و به چه نحو این ارتباط و واسپاری، اتفاق می‌افتد را جلال‌الدین به خوبی بیان کرده است: از ره پنهان که دور از حس ماست آفتاب چرخ را بس راه‌هاست گاهی یک سفر، گاهی یک حادثه گاهی یک اتفاق مثل یک زیارت، ناباورانه مقدمه ورود به فصل چهارم زندگی معنویست. آن رهی که زَر بیابد قوت ازو وان رهی که سنگ شد یاقوت ازو و آن رهی که سرخ سازد لعل را و آن رهی که برق بخشد نعل را و آن رهی که پخته سازد میوه را و آن رهی که دل دهد کالیوه* را اللهم ارزقنا... ✍️ مسعود رضانژاد فهادان ـــــــــــــــــــــــ ☫ @nashrekhoubiha * کالیوه یعنی مضطرب و تنها