انتشارات شهید کاظمی
#یادت_باشد به چاپ نهم رسید (( #شهید_مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی #به_روایت_همسر_شهید )) به قلم #
برشی از کتاب: یاد آن جمله‌ای افتادم که حمید شب قبل از رفتن گفته بود: «فرزانه دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمی‌تونی بلرزونی»، در گوشش حلالیت خواستم، گفتم: «حمیدم ببخش اگر دلتو لرزوندم، منو حلال کن، شهادتت مبارک عزیزم، سلام منو به سیدالشهدا(ع) برسون، به حضرت زهرا(س) بگو هدیه منو قبول کنن». نمی‌گذاشتند بیشتر از این کنار حمید بمانم، می‌گفتند خوب نیست پیکر بیش از حد در فضای باز باشد، می‌خواستند حمید من را داخل سردخانه ببرند، برای بار آخر دستم را روی صورتش گذاشتم، حمیدی که همیشه صورت گرم و پر از محبتش را لمس می‌کردم حالا سرد سرد بود، سردی که تا مغز استخوان آدم می‌رفت، گفته بودند چشم‌های نیمه باز حمید را نبندید تا مادر و همسرش را برای بار آخر ببیند، خودم چشم‌هایش را بوسیدم و بستم، چشم‌هایی که هیچ وقت به گناه باز نشد، چشم‌هایی که انگار لحظات آخر امام زمان(عج) را دیده بود، چشم هایی که بسته شد تا از این به بعد فقط زیبایی‌ها را ببیند. مرکز پخش: 02537840844 خرید اینترنتی: manvaketab.ir