🔸
#چاپ_چهارم
📖بهشت من کنار توست
🍃زندگی دختر نوجوانی که با شرایط جنگ مواجه میشود و در سن هفدهسالگی به آن شعور اجتماعی و سیاسی رسیده است که میتواند ازدواج کند و جبهه رفتن همسر خود را پذیرا شود و وقایع سختی را پشتسر بگذارد و همچنان به زندگی ادامه دهد.
✂️ رحمان متوجه صدای پایی شد. شک کرد که صدای پای پیرزن را شنیده باشد، اما گفت: «سلام خانم جان!» راضیه هیچ نگفت دستش را گرفت به در و همانجا ایستاد و نگاهی به حیاط مسجد کرد تا ببیند کسی آنها را دیده است یا نه. رحمان مطمئن شد که صدا، صدای پای خانم جان نیست. شمایین راضیه خانوم؟» راضیه تنها توانست جواب سلام رحمان را بدهد و دوباره خاموش بماند سر جایش. چشم دوخته بود به چشمان رحمان که دوخته شده بودند روی زمین. خواست برود که رحمان گفت: «راضیه خانوم ما رو هم حلال کنین. ما قصدمون خیر بود، ولی آقاناصر آب پاکی رو ریخت رو دستمون.» راضیه آمد چیزی بگوید، ولی نه حرفی برای گفتن داشت و نه زبانش میچرخید تا چیزی بگوید. رحمان آرام رفت، رحمان بدون عصا رفت، و جای قدمهایش بزرگتر از همیشه بر روی برفها جا ماند. سوز سردی میآمد، ولی راضیه تکیه بر دیوار ایستاده بود و پردۀ جلوی در را پیچیده بود دورش و گریه میکرد.
✍🏻 به قلم
#مریم_بصیری
✅ خرید آسان اینترنتی
https://b2n.ir/k95618
🍀 برای مشاهده این کتاب و بقیه کتابهای انتشارات شهید کاظمی از طریق زیر اقدام نمایید.
✅ پیامکی
۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱
✅ تلفنی
02533551818
✅ اینترنتی
nashreshahidkazemi.ir
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور
🆔
https://eitaa.com/nashreshahidkazemi