انتشارات شهید کاظمی
این بار #مربع_قرمز کنار نام یکی از یادگاران جنگ نقش بست... 🔴#حاج_علی_دنیا_دیده جانباز دفاع مقدس به
💔به مناسبت شهادت . تو کربلای 4 یعنی همینجا شب عملیات کربلای 4 . پشت کانال 200 تا بچه ی بسیجی همه قفل کردیم! همه کپ کردن... . علی دنیا دیده گفت: نمی شه اینجوری که! 200 تا بسیجی به خمینی قول دادیم امشب رد میشیم!! . انقدر خـاڪریـز ما کوتاه بود که دولا دولا راه میرفتیم انقدر فاصله مون به بعثی ها نزدیک بود که با بی سیم حرف نمی زدیم! علی دنیا دیده بلند شد پاشو گذاشت رو خـاڪریـز گفت بریم! . هر چی میخواد بشه،بشه!! آقا زد رفت لب آب... . خودش تعریف میکنه میگه: بعثی یه بلند شد خشاب ٣٠تایی رو تو من خالی میکرد! تیر میخورد به لباس غواصی رد میشد لباسو می سابوند! . میگفت: آخر گرفتم اژدرو کردم تو سیملوله ای که TNT توشه میگفت:همونجور اونام میزدن! اژدرو که منفجر کردم آب باز شد گفتم بچه ها بدویین بیاین! . بعثی یه آر پی جی زد انفجارش گرفت بهم دل و روده ام زد بیرون! فرمانده گفت: هر کی می مونه،بمونه! جنازه ی اینو بیارین! آوردنش عقب دیدن داره نفس میکشه! و اون شب خط شکست... . بچه ها از معبر علی دنیا دیده همه رفتن تو! همه رد شدن... . حاج حسين يكتا . . ما کسی رو از این معبر جنگ نرم عبور می دیم و به سلامت میرسونیم!؟ . کتاب