🖇️ همینکه رسیدیم قزوین، حمید آه بلندی کشید و گفت: "آخیش! راحت شدیم. دلم برات تنگ شده بود خانومم!" با تعجب پرسیدم: "ما از هم جدا نبودیم که؟" گفت: "جلوی بقیه نمی تونستم راحت بهت نگاه کنم. اما الآن راحت شدم. میدونی چقدر دلتنگی کشیدم." اعتقاد داشت این طور جاها چون افراد مجرد بین ما هستند، ما که متأهلیم باید خیلی رعایت کنیم تا مبادا دل کسی بشکند.
#بریده_ای_از_کتاب
#یادت_باشد
🔊 با این عاشقانهها، همراه شوید در قالب نمایشنامه جذاب صوتی یادت باشد؛ قسمت بیستم
📖
#یادت_باشد
✍🏻 به قلم: محمد رسول ملا حسنی
https://manvaketab.com/book/136533/
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور
🆔
https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1