سلام. من حسین فرزند شهید احمد فریدونی هستم که تصویر پدر شهیدم را مشاهده می کنید.
بهمن سال ۹۹ به خاطر یک بیماری طولانی، برای چندمین بار، از خمین به تهران رفته و بستری شدم و قرار شد عمل شوم.
از بیماری و جدایی از خانواده خسته بودم. آن شب به مولایم متوسل شدم و اشک می ریختم.
در عالم خواب مشاهده کردم که سواری نورانی به من نزدیک شد! با اشاره او پشت سرش سوار شدم و با سرعت حرکت کرد.
ما به یک مکان زیارتی وارد شدیم. خوب آنجا را می شناختم. امامزاده ابوطالب خمین بود.
می خواستم بگویم که برای سلامتی و بهبودی من دعا کنند که ایشان به من فرمودند: امروز شهیدی گمنام و مظلوم را در این مکان دفن میکنند.
در حالی که اشک می ریختم از خواب پریدم. نمی دانستم چه تعبیری دارد!
صبح با همسرم در خمین تماس گرفتم و گفتم: برو امامزاده ابوطالب. ظاهرا شهید گمنامی را امروز دفن می کنند که خیلی پیش خدا مقام دارد.
او رفت و برگشت و خبر داد که شهید گمنام نبود، یک نوجوان مومن و حافظ قرآن و فعال فرهنگی به نام ارشیا مداحی از دنیا رفته و جمعیت زیادی مشغول دفن او هستند.
گفتم خودشه. این شخص هرکسی باشه پیش خدا و اهل بیت خیلی مقام داره که ازش به عنوان شهید گمنام و مظلوم یاد کردند.
پس از بازگشت به سر مزار این نوجوان رفتم و دعا کردم. خدا لطف کرد و تاکنون دیگر احتیاج به دکتر و بیمارستان پیدا نکردم.
📙عرش ارشیا. برگرفته از مقدمه کتاب
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63