👈(10):👇 امام باقر(ع): اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (ع) است از شوق زیارت مى‏مردند. ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از کامل الزیارات. * * * * * 💥خورشیدِ کم فروغ، با انوار طلایی خود از میان نخل های قد کشیده به آسمان، بر فرات می تابید، غروب بود، غروبی غمگین، نخل های بلند و سر برآورده سوی آسمان، ریشه در زمین سِفت می کردند.در کنار رود پُر آب فرات، از تشنگی لَه لَه می زدند و به انتظار عباس و مشک های پُر آب بودند، و من به پای پیاده، سفر کرده از دشت ها و صحراهای تفتیده، به عشق و امیدِ سفر به بهشت خدا بر زمین، کربلا، در سایه سار نخلستان فرات لحظه ای ماندم، تا رنج سفر از تن برون کنم...😇 💥به صدای گریۀ مردی،نگاهم سوی اوچرخید، مرد به کنار رودنشسته بود و دست بر آب فرات می سایید.نزد او رفتم. گفتم : غم و دلتنگی ات از چه رو است برادر؟ بغض ترکاند و گریست. گفتم : عزیز از دست داده ای؟ گریه اش بیشتر شد. گفت : گنه کارم برادر. گفتم : خدا ارحم الراحمین است. گفت : اما نه برای من.بر خود لرزیدم. با احتیاط پرسیدم : نکند از جانیان روز عاشوری؟ گفت : کم از آنان ندارم! به او نزدیک تر شدم. چهره اش آشنا بود، گفتم : تو کیستی؟ گفت : طِرمّاح بن عدی! او را شناختم. گفتم : تو همانی که در مسیر کربلا به دیدار حسین آمدی؟ گفت : من همانم. گفتم : مگر عهد نکردی آذوقه به اهل و عیال رسانی و زود برگردی؟ پس چرا نیامدی؟ گفت : آمدم، اما دیر آمدم. هنگامی آمدم که کار از کار گذشته بود. سر سوی آسمان بُرد و فریاد کرد. گفت:وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم!و زار زار گریست و من حیرت زده از سرگذشت او، و سرنوشتی که در دنیای پیش رو، در برابرم بود به خود لرزیدم... 💥 او را فراموش کردم و در هراس، از سرنوشت خود ترسیدم... مبادا سرنوشت من، همچو سرگذشت او شود. طِرمّاح ناله می کرد و می نالید. با اشک و ناله گفت : از درد و سوز این حسرت، به سیدالساجدین گفتم؛ مولای من! این چه مصیبتی است بر من؟سید الساجدین گفت؛ وقتی امام به تو گفت زود برگرد، یعنی نرو!...😳بار دیگر صیحه ای کشید و فریاد کرد. گفت : وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم! و سپس با اشک و سوز، آیه ای را تلاوت کرد. گفت : بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده‏ اید و تجارتی که از کسادش بیم ناکید، و سراهایی را که خوش می‏دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست‏داشتنی ‏تر است‏، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی‏ کند. سوره توبه . آیه 24 * * * * * 👈 دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ائمه، گریه هاشو با اون پاک میکرد و می گفت که این اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن. ارادت خاصی به اربابش امام حسین ع و حضرت عباس ع داشت. تاکید بسیار زیادی بر خوندن زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت... می گفت امکان نداره شما با اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه... تو وصیتش نوشته که دستمال جیبی مخصوص اشکش رو در هنگام دفنش روی سینش بزاریم و تربتی که دست مادرم داره رو تو کامش بزاریم.