💥سال شصت بود،که یکی از دوست هام  در اصفهان گفت: "می خواهد برود پاوه." گفت : "چطور می توانم بروم؟ " گفتم: برادری هست، به اسم همت، که الان هم فکر کنم آن جاست. با او تماس بگیری از همه نظر مشکلت را حل می کند. هم از نظر خانه و هم از نظر کار... تاکید کردم که اگر رفتی آنجا از من هیچ حرفی نزنیا... اوهم حرفی از من نزد...خود ابراهیم فقط زرنگی به خرج داده بود گفته بود : " شما را  خواهر بدیهیان معرفی کرده؟ " او هم گفته بود: " بله. شما از کجا فهمیدید؟"ابراهیم زنگ زد خانه مان.... گفت: "شنیدم قرار است بیایید پاوه؟ دیدم نیامدید، دیر کردید، گفتم شاید خدای ناکرده.." گفتم :" نه، کی گفته؟ اصلا همچنین قراری نبوده... "گفت : " دوستتـان زنگ زد گفت. "گفتم :" نه، اولاً قرار نیست بیام، بعد هم این که اگر بیام اصلا آن جا نمیام. " 💥توی یکی از جلسه های امور تربیتی یکی از دوستانم از نیمرخم مرا شناخت.آمد و گفت : "پس چرا نرفتی پاوه؟... اگر من بیام تو هم می آیی؟ گفتم :"خانوادت اجازه می دهند؟" گفت : " به امتحانش می ارزد. " به مادرش گفته بود، می خواهد برود کردستان و مادرش فکر کرده بود، می خواهد برود شهر کرد و گفته بود : باشد ... بخصوص وقتی شنیده بود من هم همراهش می روم، گفته بود ؛بهتر خیالم این طوری راحتر است...هر منطقه یی استخاره کردم بد آمد، جز کردستان. به دوست همراهم گفتم :" هر جا به جز پاوه. "می دانستم ابراهیم فرمانده سپاه پاوه شده. به او گفتم :" می رویم سقز. " گفت :" یعنی اینقدر برات مهمه؟ " گفتم : "بله. خیلی."گفتم : " وقتی رسیدیم آموزش و پرورش کرمانشاه و ازت پرسیدند کجا می خواهید اعزام شوید، فقط بگو سقز. یادت نره؟؟ " گفت : " نه. " 💥رسیدم کرمانشاه، باران زیادی می آمد، رفتیم آموزش و پرورش. پرسیدند : " خب خواهرها دوست دارند کجا اعزام شوند؟ "دوستم گفت : "پاوه." زبانم بند آمده بود، نه به دستم و نه به آن که داشت حکم مان را می نوشت نتوانستم چیزی بگویم. حکم را دست مان داد و گفت: مواظب خودتان باشید.... به دوستم گفتم : مگر من دو ساعت به تو توضیح ندادم نگو پاوه؟ ... مگر من زندگی خصوصی ام را برای تو تعریف نکردم که بفهمی برای چی می گویم سقز؟ چی شد که گفتی پاوه؟... گریه می کرد و قسم می خورد، (باور می کنید؟) قسم می خورد که خودش هم متوجه نشده چرا گفته پاوه.... تمام راه را، در آن هوای بارانی و غروبی که رنگ می باخت و شبی که می غرید، فقط گریه می کردم و نمی دانستم چرا...!؟ دعوتید به کانال کتاب  https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com ادامه دارد...✒️