خروس و شيرى با هم برای تفریح به صحرا رفتند. شب فرا رسید و خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت، شير هم پاى درخت دراز کشيد. هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد. روباهى که در آن حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت آمده و به خروس گفت: بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم! خروس گفت: همان طورى که مى بينى بنده فقط مؤذن هستم، پيش نماز پاى درخت است او را برای نماز جماعت بيدار کن. روباه که تازه متوجه حضور شير شده بود، با غرش شير پا به فرار گذشت. خروس پرسید : کجا تشريف مى بريد؟ مگر نمى خواستيد نماز جماعت بخوانيد؟ روباه در حال فرار گفت : دارم مى روم تجدید وضو کنم ! دشمنان جمهوری اسلامی ایران بدانند که شیران زیادی پای این انقلاب خوابیده اند و الکی دوروبر ایران‌ واق واق نکنند۰ @navad_siasi