* 🔻 پیرمردی از اقوام آشیخ عبدالنبی بودند. فرزندش از قول پدرش نقل می‌کرد که زمانی، مسجد فاطمیه قم، واقع در گذرخان، امام جماعت نداشت و من متحیّر بودم که چه باید کرد؟ تا اینکه شنیدم آشیخ عبد النبی عراقی بیمار شدند و در بیمارستانی در تهران بستری هستند. 🔸 از قم به سمت تهران حرکت کردم. ابتدا، به زیارت شاه عبدالعظیم رفتم و پس از خواندن دو رکعت نماز، از حضرت عبدالعظیم درخواست کردم که یک امام جماعت برای مسجد ما بفرستند. بعد سرم را روی مهر گذاشتم و خوابم برد. 🔹 در خواب، حضرت عبدالعظیم را دیدم یا صدایشان را شنیدم که فرمودند: به قم برگرد و در همان گذر خان برای امام جماعت مسجد، به سراغ بهجت برو. 🔸 ایشان هم برمی‌گردند. از حاج غلامعلی قصاب که در گذرخان مغازه داشت، می‌پرسد که در این کوچه، بهجت داریم؟ می‌گوید، بله. البته در همان خواب هم به حضرت گفته بود که آقا! می‌ترسم به ایشان هم بگویم اما قبول نکنند (چون ظاهراً از افراد زیادی درخواست کرده بودند اما آن‌ها نپذیرفته بودند). حضرت فرموده بودند، نگران نباشید. اگر به ایشان پیشنهاد دهید، قبول می‌کنند. 🔹 بعد هم خدمت مرحوم آیت الله بهجت رحمت الله علیه می رسند و به ایشان عرض می کنند و ایشان قبول می‌کند. کد ۷۶۹ ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ @navaebehesht