🔺 امام مجتبی علیه‌السلام، یَل جنگ جمل در ، علیه‌السلام فرزندشان را خواستند و نیزه‌ی خود را به او داده و فرمودند: «با این نیزه به میدان برو و شتر عایشه را از پای بینداز.» وقتی محمّد بن حنفیه به طرف میدان رفت، افراد بنی‌ضَبّه مانع او شدند. هنگامی که محمد نزد پدرش بازگشت، علیه‌السلام نیزه را از دستش گرفتند و به سوی شتر رفتند و نیزه‌ای به آن زدند و نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام بازگشتند، در حالی که اثر خون هنوز در نوک نیزه مشاهده می‌شد؛ محمّد بن حنفیه با دیدن این ماجرا صورتش سرخ شد؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او فرمودند: «غصه نخور! زیرا حسن پسر رسول خداست و تو پسر علی هستی!» «دعى أميرالمؤمنين محمد بن الحنفية يوم الجمل فأعطاه رمحه وقال له: اقصد بهذا الرمح قصد الجمل فذهب فمنعوه بنو ضبه فلما رجع إلى والده انتزع الحسن رمحه من يده وقصد قصد الجمل وطعنه برمحه ورجع إلى والده وعلى رمحه أثر الدم فتمغر وجه محمد من ذلك فقال أمير المؤمنين: لا تأنف فإنه ابن النبي وأنت ابن علي.» 📚 مناقب (ابن‌شهرآشوب)، ج۴، ص۲۱ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۳۲، ص۱۸۷ ✅کانال منبرهای عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571