به کلینیک خدا رفتم
تا چکاپ همیشگیام را انجام دهم
فهمیدم که بیمارم
خدا فشار خونم را گرفت
معلوم شد که لطافتم پائین آمده
زمانی که دمای بدنم را سنجید
دماسنج چهل درجه اضطراب نشان میداد
آزمایش ضربان قلب نشان داد
که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم
تنهائی سرخرگهایم را مسدود کرده بود
و آنها دیگر نمیتوانستند به قلب خالیام
خون برسانند
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر
نمیتوانستم با دوستانم باشم
و آنها را در آغوش بگیرم
بر اثر حسادت زمین خورده بودم
و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم
چون نمیتوانستم دیدم را
از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم
زمانی که از مشکل شنوائیام شکایت کردم
معلوم شد که مدتی است
صدای خدا را آنگاه که در طول روز
با من سخن میگوید نمیشنوم
خدای مهربان برای همه این مشکلات
به من مشاوره رایگان داد
و من به شکرانهاش تصمیم گرفتم
از این پس تنها از داروهائی که در کلمات
راستینش برایم تجویز کرده است
استفاده کنم
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار
یک قاشق آرامش بخورم
هر ساعت یک کپسول صبر
یک فنجان بردباری
و یک لیوان فروتنی بنوشم
زمانی که به خانه برمیگردم
به مقدار کافی عشق بنوشم
و زمانی که به بستر میروم
دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف كنم