.
💰
مزد نامعین
آن روز را سلیمان بن جعفر و امام رضا عليهالسلام به دنبال کاری باهم بیرون رفته بودند، غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا به او فرمود: بیا به خانه ما و امشب با ما باش؛ اطاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند.
امام، غلامان خود را دید که مشغول گلکاری بودند. ضمنا چشم امام به یک نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گلکاری بود، پرسید : این کیست؟
غلامان گفتند: این را ما امروز اجیر گرفتهایم تا با ما کمک کند.
- بسیار خوب چقدر مزد برایش تعیین کردهاید؟
- یک چیزی بالاخره خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد.
آثار ناراحتی و خشم در امام رضا پدید آمد و رو آورد به طرف غلامان تا آنها را تأدیب کند.
سلیمان جعفری جلو آمد و عرض کرد: چرا خودتان را ناراحت میکنید؟
امام فرمود : من مکرر دستور دادهام که تا کاری را طی نکنید و مزد آن را معین نکنید، هرگز کسی را بکار نگمارید ، اول اجرت و مزد طرف را تعیین کنید بعد از او کار بکشید.
اگر مزد و اجرت کار را معین کنید، آخر کار هم، میتوانید چیزی علاوه به او بدهید.
البته او هم که ببیند شما بیش از اندازهای که معین شده به او میدهید، از شما ممنون و متشکر میشود، و شما را دوست میدارد، و علاقه بین شما و او محکمتر میشود.
اگر هم فقط به همان اندازه، که قرار گذاشتهاید، اکتفا کنید شخص از شما ناراضی نخواهد بود.
ولی اگر تعیین مزد نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کار هراندازه که به او بدهید بازگمان نمیبرد که شما به او محبت کردهاید، بلکه میپندارد شما از مزدش کمتر به او دادهاید.
📔 بحار الأنوار: ج١٢، ص٣١
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰
@DastanShia