. ✨ ضامن آهو رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر ماده آهویی گذر کرد که به طناب‌های یک چادر بسته شده بود. وقتی آهو حضرت را دید خداوند زبانش را گشود و او با ایشان سخن گفت و عرض کرد: ای رسول خدا! من مادر دو بچه آهو هستم که هم اکنون تشنه هستند، مرا آزاد کن تا بروم و دو بچه خود را شیر دهم سپس بازمی گردم و باز مرا همین گونه که بسته شده‌ام ببند. حضرت به او فرمود: چگونه تو را رها سازم وقتی گروهی تو را شکار کرده اند و بسته اند؟! عرض کرد: ولی ای رسول خدا من باز می‌گردم و شما با دستان خود مرا همان گونه که آن‌ها بسته اند ببند. حضرت از او سوگند به خداوند گرفت که بازگردد و او را آزاد کرد. چندی نگذشت که آهو بازگشت و رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را مثل قبل بست. سپس پرسید: این شکار برای کیست؟ عرض کردند: ای رسول خدا! برای بنی فلان است. حضرت نزد آنان رفت و از اتفاق، کسی که آن را شکار کرده بود منافق بود که در آن دم از نفاق دست کشید و به نیکی اسلام آورد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله با او صحبت کرد تا آهو را از او بخرد. او عرض کرد: من او را آزاد می‌کنم پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر خدا! حضرت فرمود: اگر حیوان‌ها آن چه را که شما درباره مرگ می‌دانید می‌دانستند شما حیوان‌های پروار را نمی خوردید. 📔 بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۹۸ 🔰 @DastanShia