امشب که نرگس‌ها اسیـر دست پائیزند کوکب به کوکب در عزایت اشک می‌ریزند بی‌چـشم‌هـایت کوچه‌های سـامرا، حتی بیش از شبِ زندان هارون خوف‌انگیزند بی شانه‌هایت شهر نا امن است، مردم کاش از هر که نامش معتمد باشد بپرهـیزند تا کی بنوشیم از عبورِ عمر، حسرت را؟ تا کی تمام کاسه‌ها از زهـر لـبـریزند؟ با رفـتنت زانو زدیم، ای آن‌که یارانت یک‌روز با فرمان فرزندت به‌پا خیزند 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹 @navaye_asheghaan