📝
#نوحه_حضرت_زهرا_س
#کوچه_بنی_هاشم
#کانال_گروه_نوای_ذاکرین
وسط كوچه می زدم فریاد
بی هوا زد كه مادرم افتاد
مادرم افتاد كه من افتادم
مگه اون لحظه میره از یادم
دسته گل پرپرم خدا پشت در افتاد
صدای خنده شون بلند شد تا مادر افتاد
آخه چه جوری زدند مگه كه با سر افتاد
وقتی یه لشكر می زنه
معلومه كه در می شكنه
بال كبوتر می شكنه
پهلوی مادر می شكنه
وای مادرم وای مادرم
پشت در بود كه زدنش افتاد
در نیم سوخته رو تنش افتاد
رو تنش اُفتاد شعله ی هیزم
میزدن بازم بی حیا مردم
اون كه می خندید به اشكمون بابامونو برد
پشت سرش مادر دوید كه باز زمین خورد
آخه چه جوری زدند مگه كه محسنم مرد
وقتی همه در بسوزه
معلومه معجر می سوزه
حتی موی سر می سوزه
بچه با مادر می سوزه
وای مادرم وای مادرم
ناله زد مادر نفسش تنگ شد
انگاری كوچه میدون جنگ شد
یه سپاه اومد هركی می تونست
با لگد میزد هركی می تونست
كسی صدامو نمی شنید تو داد و فریاد
یه لحظه انگار كه مادرم تو كوچه جون داد
آخه چه جوری زدند مگه گوشواره اش افتاد
وقتی برا جنگ اومدن
معلومه با ما چه بدن
وقتی همینو بلدن
تا میتونستن میزدن
وای مادرم وای مادرم
@navaye_asheghaan