صبح و شب راهیه بازار می شود می ارزد یوسف فاطمه را یار شدن، می ارزد با کلافی که از خون جگر پیش خریدار می شود، آرزو می کنم طبیبی که علاج غم هجران هستی از غم هجر تو، بیمار شدن، می ارزد کاروان راه. بینداز که ما خوشحالیم به خدا قافله سالار شدن، می خواهم یابن الحسن، عزیزم فاطمه ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم، نباشم تا که یک لحظه ای کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن، می ارزد سقای دشت کربلا اباالفضل، اباالفضل دستش از تن جدا اباالفضل، اباالفضل ام البنین در کربلا، اباالفضل، اباالفضل بر فرق عباسش زدند عمودی واویلا واویلا تا که یک لحظه کوتاه باشد. ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن، می ارزد هر کسی که مجذوب جمالت گفته محو خال لب دلدار شدن، می ارزد دست و پامیزنم آقا که مرا هم بخری بس این نوکر دربار شدن، می ارزد یابن الحسن، غافلم غرق گناهم چه بدبختم یار این عبد گنهکار شدن، می ارزد؟ تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه در حسین جان بمونه دو خط شعر غریب نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم حسین جان این همه سینه زن داری رفیق نه حدودی با توییم ولی دقیق نه ای. آقام، ای آقام، ای آقام پسر فاطمه این دفعه، شبیه قبلاً وا نکن که ستار شدن، می ارزد دل من را به همان پنجره. فولاد ببند گاهی اوقات گرفتار شدن، می ارزد هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله راهی کعبه ی دلدار شدن، می ارزد. @navaye_asheghaan