. و شب پنجم(عبدا..ابن حسن) عمه زینب، بین عمویم،مانده تنها،بین میدان2 دیده گریان،با تنی زار بر لبش نام شهیدان2 ای عمو جان،ای عمو جان، ای عمو جان، ای عمو جان2 ________________ سایه ی او،بعد بابا،هر زمان رو،ی سرم بود وقت سختی،پدرانه، همچو بابا، در برم بود ای عمو جان.... _______________ یک نفر باشد عمویم دشمنان دو رش فراوان طاقت ماندن ندارم کن رهایم سوی میدان ای عمو جان... _________________ ای عمو جان آمدم که،چون سپر باشم برایت تا کنم هم،چون برادر، جان نا قابل فدایت ای عمو جان.... ________________ بر روی صدر عمویش، جان او از، تن رها شد آخرین سرباز دینش این یتیم مجتبی شد ای عمو جان... شعر:اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/emame3vom/25921 👇