. بند۱ علی اصغر فرزند دلبند رباب هستی دریای دین را در ناب هستی ما ذره و تو آفتاب هستی علی اصغر ای تشنه ی آب علی اصغر مهر انقلاب علی اصغر بریاری دین در کربلا گشتی تو انتخاب مولانا علی اصغر حسین(۴) ۲ علی اصغر تو گل گلشن ولا هستی زینت شهر کربلا هستی با خون خود رمز بقا هستی علی اصغر ای باب نجات علی اصغر عالی درجات علی اصغر با تشنه لبی اشک چشمان تو آب حیات مولانا علی اصغر حسین(۴) بند۳ علی اصغر بوده پدر به گفتگوی تو عدو نشسته روبروی تو تیرستم زد به گلوی تو علی اصغر با دیده ی تر علی اصغر بر دست پدر علی اصغر با تیر ستم بر جان تو زد دشمنت شرر مولانا علی اصغر حسین(۴) بند۴ علی اصغر با لب تشنه ات در آن وادی با تیرکین از نفس افتادی در ره دین حق تو جان دادی علی اصغر شافع جزا علی اصغر کشته ی جفا علی اصغر پاره پاره شد حنجر تو با تیر اشقیا مولانا علی اصغر حسین(۴) .