. (س) بانوای ای گل خزانم آتش مـزن بـه جانم ای پرستـوی مـن مــرو ز آشیـانم ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا بعد تو بـه عالـم مـن دلخــوشی نـدارم بی تو بـا کـه گـویم غم‌هـای بی‌شمـارم من کـه در مدینـه غـریب و بی‌نشــانم یــار قــد کمـانم بشنــو تــو التمـاسم ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا یار نیمه‌جانم نگاهت به درد من باشد طبیب با دل شکسته بخوانم شب تا سحر امن‌یجیب ای صفای خانه شبانه بـار سفر را بسته‌ای یار قد خمیده شهیده گمانم از من خسته‌ای بود و هستم مروتو ز دستم مرووای از این جدایی مانده کنج سینه غم‌های بی‌حسابم بی‌تـو در مدینـه سـلام بی‌جـوابم ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا آسمان چشمم شد غرق در ستاره مـاه در خسـوفم کنم تو را نظاره ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا کی رود ز یادم غم تـو ای مانده بین کوچه‌ها کس خبر ندارد ز داغت با من چها کردی چها کی رود ز یادم که سیلی هست تو را گرفته بود کی رود ز یادم که زینب دست تو را گرفته بود بود و هستم مرو تو ز دستم مرو وای از این جدایی شاعر: .👇