. دشمن به تیر کینه، آخر مرا نشان کرد هم چید غنچه هم گل، باغ دلم خزان کرد بهر دفاع، حیدر، یک تیر در کمان داشت دشمن کمین گرفت و آن تیر هم کمان کرد شب تاسحر نمی‌خفت، وز دردها نمی‌گفت تا غسل تاب‌سوزش، این راز را عیان کرد از لانه این پرستو، از بعد کوچه کوچید وقتی که برزمین خورد،بیزارم از زمان کرد درکوچه سوره‌ام دید،قرآن من زمین خورد این ماجراحسن راسیر ازجهان و جان کرد 👇