♦️♦️♦️ نوحه ♦️♦️♦️
من التماست می کنم زهرای من پیشم بمان
ویا:
دستم به دامانت مرو جانم به قربانت مرو
ای محرم غم های من، ای نوگل رعنای من
من ماندم وغم های من،زهرای من زهرای من
بنگر علی تنها شده درماتمت شیدا شده
آواره ی صحرا شده زهرای من زهرای من
ای لاله ی خشکیده ام خون می چکد از دیده ام
کی باورم آید که من بر توکفن پیچیده ام
من گویم از بازوی تو یا گویم از پهلوی تو
یا از رخ نیکوی تو زهرای من زهرای من
ای آسمانم را قمر ای شام تارم را سحر
با دست بسته دیدمت افتاده بودی پشت در
داغ تو باشد بر دلم غمهای عالم حاصلم
شد زندگانی مشکلم زهرای زهرای من
از ماتمت پشتم خمید جان علی برلب رسید
کس این چنین روزی ندید زهرای من زهرای من
با مرگ تو ای همسرم بشکسته رکن دیگرم
بی مونس و بی یاورم بین حال زار مضطرم
آیم شبانه در برت مخفی زچشم دخترت
آن دختر غم پرورت زهرای من زهرای من
شب تاسحرسوزم چوشمع باچشم ترسوزم چوشمع
درهرگذرسوزم چوشمع زهرای من زهرای من
--------------------------------------------