. " دلتنگ ی کربلا سردارِ بی سرم ،به فدای سرت حسین باصد امید آمده ام بر درت حسین بادست خالی آمدم و بسته ام دخیل بر گاهواره ی علی اصغرت حسین شب های جمعه کرببلا دیدنی تراست زیرا که زائرتوشود ، مادرت حسین شب های جمعه عجب روضه ای بپاست درقتلگاه و کنارسرت ، حسین من هم هوای کرببلا دارد این دلم کن دعوتی تو هم از نوکرت حسین احیاگرشریعت نبوی بوده ای ولیک نامردمان نموده اند چوگل ، پرپرت حسین این غم کجابرم که ملعون بی حیا برسینه ات نشست جلوی خواهرت، حسین ! تشیع شد تمام تنت زیر سم اسب ای جان فدای بدن اطهرت حسین سر روی نیزه و تن پاکت به قتلگاه شد زائر بدنت دخترت ، حسین ( خادم الرقیه ) بابلسر . .