مدح و مرثیه حضرت امام هادی به سر دارم شَوَم نوحه سرایِ حضرت هادی نویسم روضه یِ غربت برای حضرت هادی ز طفلی که ، گرفتارِ بنی العباس بود و من کنم گریه برای غربتِ بی انتهای حضرت هادی به طفلی شد یتیم و حَبس در خانه به خانه هم نبود آرام ، فدای حضرت هادی به سامرا بَرَد این دل ، مرا با حال شیدایی چو باشد مَرحمی بر دل ولایِ حضرت هادی چو من یادی کنم از غربتِ اجداد و اولادش از آن بزم شراب ، دلخون ، گدای حضرت هادی اثر کرده به بزمِ خَمر ، اشعارش بر دشمن که زد جامش زمین ، افتاد پایِ حضرت هادی بمیرم من برای آن سری که خواند قران و اثر نگذاشت بر ظالم که این باشد گوایِ حضرت هادی خدا را شکر هنگام شهادت بود بالای سرش فرزند ولی کرببلا بالعکس شد جانم فدای حضرتِ هادی مدینه آمده دنیا به سامرا شده مدفون بدان تو یوسفی ، دستت نمی گیرد سوایِ حضرت هادی