#حضرت_زینب_س_مدح
#مسدس
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شأن نزول إنّما زینب است
فاطمهی کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانیِ بوتراب
در صدف بحر شرف دُرِّ ناب
«روی تو حسرتِ دلِ آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب»
مصحف مستور خدا زینب است
بیا و جلوهی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامهی سورهی کوثر ببین
حسن حسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین
پنج تن زیر کسا زینب است
شمس چراغ در این خانهات
ماه غبارِ در کاشانهات
ارض و سما گر شده پروانهات
یافته اینگونه شفاخانهات
تهمت عقل است به دیوانهات
دوای ما نعرهی یا زینب است
دانهی تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایهی تو عرش خدا
نُه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما
کعبهی سیار خدا زینب است
هیبت روی تو سرا پا علی
فاطمهای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل تو الا علی
میوزد از نُطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمهای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسهای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آینه دار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هرم این تب یکی است
تا به سحر مسیر هر شب یکی است
هر چه نوشتیم مرکب یکی است
«چنان که نام خالق و رب یکیس
نام حسین و نام زینب یکیست»
جان میان هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشر است
عرصهی حشر از نم گریهتر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایهی روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پلهی منبر تو عباس بود
ستون خیمهی سَما زینب است
سیل کرم لحظهی باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
«هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه حسین دیدنت»
حسین را چهره گشا زینب است
ازنگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصهی هر محفلی
«خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی»
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
«قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست»
فصل خطاب خطبهها زینب است
شاعر:
#موسی_علیمرادی
✔️بعضی از ابیات بالا تضمین از استاد علی انسانی و استاد موسوی گرمارودی است
@navaye_asheghaan