اشعار و روضه شهادت امام کاظم (ع) – هر کجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید ⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️ هر کجا مرغ اسیریست زغم آزاد کنید  قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید مرد اگر کنج قفس ، طائر بشکسته پری  یاد ازمردن زندانی بغداد کنید چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید  از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید تا دم مرگ ، مناجات و دعا کارش بود  گوش بر زمزمه سید عبّاد کنید پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش  پس شما گریه برآن خسرو ناشاد کنید نگذارید که معصومه خبر دار شود رحم بر حال دلِ دختر ناشاد کنید غریبی سخته اونم ادم توی زندون باشه بمیرم برای آقایی که چهارده سال هی از این زندان به اون زندان امان از موقعی که در زندان سندی ابن شاهک یهودی افتاد اون یهودی حرامزاده خیلی اذیتش کرد به حدی که یه روز گفت خدایا دیگر خسته شدم منو خلاصم کن خلصنی یارب من حبس هارون خدایا از حبس هار‌ون خلاصم کن مسیب که خدمتگزاری میکرد برای حضرت میگه روزی به من فرمود دلم برای پسرم تنگ شده الان چندین ساله که پسرم را ندیدم مسیب چهارده سال اسیر زندان هارون شدم زبانحال مسیب زهر هرون کارگر شد / رضا ارام جانم بی پدر شد دم مردن به حالم کن نظاره / بنه نعش مرا بر تخته پاره غریبم من کسی بر سر ندارم / به جز تو یاور دیگر ندارم نباشد دخترم معصومه کز جان / کند گیسو به مرگ من پریشان کجایی ای رضا آرام جانم / سرور قلب و نور دیده گانم بیا فکر من دور از وطن کن / پس از مرگم مرا غسل و کفن کن مسیب ای به من هستی تو غمخوار / بیار زنجیر و غل از من تو بردار زنم در وقت مردن دست و پایی / مسلمانان امان از این جدایی صدا زد مسیب بیا و غل و زنبجیر از پاهای من غریب باز کن برم مدینه پسرم را ببینم و برکردم عرض کرد آقاجان من خیلی مایلم به این کار امامیترسم هارون منو مجا زات کنه فرمود مسیب تو خیال میکنی ما این قدرت را نداریم اشاره به زنحیر کرد ، زنحیر باز شد دیدم از نظرم غایب شد من از ترس هارون که خدایا اگر بیاید و بپرسد آقا موسی بن جعفر کجاست چه بگویم به دلهره افتادم که بعد اندک زمانی شنیدم صدای زنحیر از میان زندان بلند شد رفتم دیدم آقا برگشته گفتم جانم بفدایت کجا بودی فرمود مسیب الان رفتم مدینه با پسرم رضا وداع کردم و بر گشتم الهی من فدا بووم بووم شه جان آقاره/ فرزند زهرا ره/ حضرت موسی ره چارده ساله که ندیعه شه جان ریکاره/دل بهیعه پاره/ هارون جفا ره میون زندون بهیعه اسیره نامرد ونه رنگ و رو ازجفا چنده بیّه زرد غریبه مولا /بووم ته فدا ✔️✔️✔️✔️✔️➖➖➖➖➖ غل و زنجیر ونه گردن کُنده دوسّه پا/هارون پر جفا/ ونگ داهه شه خدا گته مره راحت هاکن نخامبه این دنیا/ ندیمه شه ریکا /برو جان رضا برو پسر مره بوین مه عمر بیّه توم یهودی زاده هاکرده مه روز ره چون شوم غریبه مولا / بووم ته فدا قربونت برم آقا عده ایی از شیعیان رفتن برای ملاقاتی ارباب در زندان یک دفعه دیدند در زندان باز شد چهار نفر میخوان بدن را از سلول زندان بیرون بیارند. دیدن بدن سنگین شده عجبا چطور امکان داره آخر امام ضعیف و لاغر شده بود چرا باید سنگین باشه اگر بچه سید در این جمع نشسته ببخشه منو مخصوصا از امام زمان ع معذرت میخوام پارچه را از روی نعش کشیدن آماده ای بگم دیدن هنوز غل و زنجیر بر پا و گردنش داره هرکجای مجلسی از ته جگرت ناله بزن بگو یا باب الحوائج 🖤🖤🖤🖤😭😭😭😭 تهیه متن و نوشتار و شعر محلی از حاج قاسم جناتیان قادیکلایی @navaye_asheghaan