🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد ✍شاعر:علی اکبر لطیفیان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دستی رسید ، بال و پرم را کشید و رفت از بالِ من شکسته ترین آفرید و رفت خونِ گلوی زیر فشارم که تازه بود ... با یک اشاره ، روی لباسم چکید و رفت بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت تابوت از شکستگی ام کار می گرفت گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت @navaye_asheghaan