1. از احد آید ندا.mp3
7.09M
( علیه السلام ) از اُحد ، آید ندا واویلتا ، واحَمْزَتاه شهر پیغمر شده ماتمسرا ، واحَمْزَتاه هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کُشته شد خون شد از غم قلب ختم‌الانبیا ، واحَمْزَتاه قطعه قطعه پاره پاره اِرباً اِربا ، چاک چاک پیکرش افتاده روی خاکها ، واحَمْزَتاه دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم نیزه زد بر پهلوی او بی هوا ، واحَمْزَتاه تا نیفتد چشم خواهر بر جراحات تنش بر رویش انداخت پیغمبر عبا ، واحَمْزَتاه خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت شد اُحد از ناله هایش کربلا واحَمْزَتاه فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکسته اش در کنار قبر او میزد صدا ، واحَمْزَتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم در کوچه ها ، واحَمْزَتاه تو نبودی خانه ام را از جفا آتش زدند تو نبودی سوختم در شعله ها ، واحَمْزَتاه کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب بین دشمن از دو دست مرتضی ، واحَمْزَتاه در مدینه مادر و ، دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا ، واحَمْزَتاه نیزه ها میرفت بالا زینب از سوز جگر ناله میزد واعلیا وااَخا ، واحَمْزَتاه کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو یا که زینب را برَد در خیمه ها ، واحَمْزَتاه