Arbaeen01-Karimi-04.mp3
8.55M
ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده خسته از ناقه فتادم تا رسیدم قتله گه آمد به یادم تا رسیدم یاد روزی که از اینجا رفته بودم آنچنان گویی ز دنیا رفته بودم شد لبالب صبر زینب کربلا شد قبر زینب ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده گم شدم در شوره زار هسته ی ناباوری ها خاطرات خیمه ها سجاده ها آب اوری ها تیغ و ها و رگ های جوشان ناله ی سرهای عریان ضجه های کودکان زنجیر و ها بی معجری ها آتش و خون دشت و گلگون ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده بر مزار خاکی ات سر می گذارم قبر تو شویم به اشک چشم تارم بی کفن ماندی مگر خواهر نداری ماه من انگشت و انگشتر نداری جامه ای بر بر نداری سرور من سر نداری ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده خسته بود از نیزه ات نوری به بند دست و پایم می کشیدی از پی خود تا به دنبالت بیایم خسته اما زنده بودم تا شب مرگ سه ساله مردم اما پیکری هستم که می لرزد صدایم دل کبابه از خرابه بوی موجی تشنه آید بر مشام می روم دنبال کار ناتمامم مانده ام در حسرت آنچه ندیدم پس کجایی ای علمدار رشیدم آمدم من در بر تو تا ببینم پیکر تو ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده ای پناه بی پناهان آمدم بر خیز و بنگر از چه اکنون هم غریبی می کنی با من برادر آرزویم را به گورت برده ای حسرت کشیدم ناتوانم در جواب تو بگویم جان خواهر ای برادر خواهرت زینب رسیده رفته و برگشته اما قد خمیده نور دیده،سر بریده🔳🔳🔳 @navaye_asheghaan