#زمینه_محرّم
#مصائب_شام
شده شور و عزا ، به پشت دروازه
شده داغ دلِ ، یه قافله تازه
میون کوچه ها ، هلهله و سازه
بین تموم دست پاها غل و زنجیر
زخم دلاشون بد تره از زخم شمشیر
تو شام ویران تو محلّه ی یهودی
دید دختر حیدر چه چیزا و شده پیر
امون امون ای دل ، زینب و اسارت
چقده که دیده ، عقیله جسارت
آه واویلا
____________
دیدم من سر تو ، به روی نی داداش
تو دیدی زینبو ، تو بزم می داداش
شد همه لحظه هام ، با غصّه طی داداش
طشت طلا بود و سرت و خیزرون بود
مست بود و ضربه به دو لبهات بی امون بود
شد پیش چشمای خودم حرف کنیزی
پیر شد همون خواهر که یک روزی جوون بود
بدون تو داداش ، چی کشیده خواهر
به کجا ها کارم ، رسیده برادر
آه و واویلا
______________
توی بازار شام ، گذشته چی بر ما
به ما طعنه همه جوره زدن هر جا
چقده خندیدن ، به گریه ی ما ها
خاکستر آتیش زده روی سرامون
میریزن و میگن به ماها خارجیا
جای ابالفضل خالی بود در بین اغیار
بعد علمدار دیده یک خواهر چه چیزا
شده روی نی ها ، محاسن سقّا
سپید تا کشیدن ، معجرو ز سر ها
آه و واویلا
شعر و سبک : رضا پرورده
@navaye_asheghaan