214.6K
❣: وقت نفس کشیدنم ندادن یکی دو تا نیستن که زیادن به جون خونه ی علی افتادن . مقتل می نویسه دور و بر مادرم شلوغه ایشالا که دروغه . محسنو که کشتن خیلی سخت می بینه دیگه چشماش بی فروغه ایشالا که دروغه . کار زنونه شد ؛ فضه رو صدا کرد به علی نگفت مادرم حیا کرد میخ در چیکار با یه پا به ماه کرد . وای از دل علی . با دست پر به خونه تا رسیدن خونه رو با اهلش آتیش کشیدن فاطمه می سوخت ؛ اونا می خندیدن . مقتل می نویسه ساقه های یاسو بد شکستن ایشالا که دروغه . با این که می دیدن زهرا پشت در بود درو با لگد شکستن ایشالا که دروغه . آه کشیدنی ، روز من سیاه شد دست رو دست می زد محسنم فدا شد . وای از دل علی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @navaye_asheghaan