تقدیم به سلام ای گنجِ برجا مانده از شاهان ساسانی تویی باغِ بهشتِ کاخ‌های رو به ویرانی سفر از خانه‌ی اجدادی‌ات شد سِیرِ معراجت سفر از فرش تا عرش، از اهورا تا مسلمانی اسیرت خوانده‌اند آنان که از نسلِ اسیرانند به بندِ بانی آزادی‌ات دنیاست زندانی تو اهلِ خانه‌ی اسرارِ عرشی مَحرم سِرّی غریبه نیستی، همشهری مِنّای سلمانی از این پس رعیتت هستند شاهان، شاه‌بانوها از این پس شهربانویی و شه‌بانوی سلطانی تو اُم‌ُّالسَّجده‌ای؛ اُم‌ُّالدُّعایی؛ مادرِ نوری فراسوی زبان، اُم‌ُّالصَّحیفه، اُم‌ِّقرآنی تو اُم‌ُّالرّوضه‌ای؛ اُم‌ُّالبُکایی؛ مادرِ ابری تویی اُم‌ُّالخِطابه، مادرِ باران و طوفانی عروسِ خاندانِ آبی، اما تشنه‌ی اشکی برای آب، از روزِ مبادا روضه می‌خوانی تو اقیانوسِ اشکِ روضه‌خوانان را عَجَم‌رودی تو پیوندِ شهیدِ کربلا با خاکِ ایرانی ✍ @navaye_asheghaan