غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته
در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین
خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!
تا آسمانها میرود دلمویه هایت
کار دل خونت عجب بالا گرفته!
این روزها با دیدن حال تو بانو!
بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته
هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی
یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته!
می دانم اینجا بارها با دست لرزان
اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته
تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم
مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟
اینجا به همراه لب خشک تو مادر!
هر سنگریزه ختم "یا سقا" گرفته...
غم ساز دل حجازی ات شد مادر
هنگامه ی سر فرازی ات شد مادر
دنباله ی کربلای من خاک بقیع
میدان حماسه سازی ات شد مادر!
مدینه،مادر تنها،چهار صورت قبر
عزیز حضرت زهرا،چهار صورت قبر
نشسته اند شبیه چهار سنگ صبور
غم تو را به تماشا چهار صورت قبر
و قطره قطره فرو می خورند در دل خود
تمام اشک غمت را چهار صورت قبر
مدینه مانده که این چیست در کنار بقیع
چهار پاره دل یا چهار صورت قبر؟!
برای عقده گشودن در این مصیبت سخت
بهانه ات شده تنها چهار صورت قبر
تو را نمی برد از یاد ،تا همیشه ی درد
بقیع خاطره ها با چهار صورت قبر...