. به دنیا آمده آن که خدایا للعجب دارد صدای خنده اش طعمی عسل تر از رطب دارد نه تنها عالم و آدم نه تنها حیدر و خاتم نه تنها عالمِ بالا که حتی رب طرب دارد زمان افتاده از حرکت ملائک مست این شوکت که جبریل آمده انگار آیاتی به لب دارد عبادالصالحون مژده خدا امشب شعف دارد و قصد آتش اندازی به نسل بولهب دارد سلاطین جهان دیگر کلاه خویش بردارید به جبر این بار باید پا ز جاه خویش بردارید شب عید فلک باشد شبی که ماه کامل شد خدا را شکر امشب باده ای روزی سائل شد گرفته آینه از نو خدا محو تماشا شد برای دیدن رحمان دوباره حق شمایل شد اگر کعبه ترک بردارد امشب جای خود دارد ولی انگار سمت سامرایش قبله مایل شد جهان یک عمر می زد دور باطل تاکه در این شب به معنای حقیقی خودش یکباره نائل شد جهان یک قالب بی روح می باشد که او جانش بیاید گر کنم من جان و جانانم به قربانش کشیده باز انگاری که حیدر ذوالفقارش را جهان دیده دوباره آن شه دُلدُل سوارش را شکوفه باز لب وا کرده از شوقش بهاری شد بهار آمد به دنیا چون جهان دیده نگارش را قمر از شوق دیدارش به قربان زمین رفته و حتّی بید مجنون شد ز کف داده وقارش را زشوق دیدنش یعقوب هر شب اشک می ریزد تو را چون دیده یوسف داده بر باد اختیارش را رود صد یوسف مصری به قربان قدم هایش و مجنون می شود عالم ز عطر چون مسیحایش هنوزم منتظر مانده جهان آیات رجعت را بیا بر هم بزن عادات حاکم بر زعامت را همه ارکان عالم را گرفته ظلم سرتاسر بیا بر پا نما آن وعده ی سبز حکومت را جهنم گشته بی تو قالب دنیا بیا آقا بیا نقشی بزن بر بوم این عالم تو جنّت را به عمرم منتظر بودم زمان انتقامت را بیا جاری نما آقا همان اصل برائت را بزن بر گردن لاتُ و عُزی تیغی گلستان کن به آتش کش تباهی را تو پایان زمستان کن ۱۴۰۲/۱۲/۰۶ . @navaye_asheghaan