[بسم الله الرحمن الرحیم
از امشب دیگه مجالس یه رنگ و بوی دیگه میگیره ، فرمودن روضه رو وقتی امامو نشناسی کارِ امام به یه جایی میرسه ، حسین جان امشب نمیخوام برا زخم گودالت گریه کنم ، نه اینکه گریه نکنم ، اون سرِ جاش ، حسین جان برا لبای تشنهات گریه کردم ، برا نیزه و شمشیری که به بدنِ مبارکت جلو چشای بچه هات زدن گریه کردم ، اما حسین جان میدونی کدوم روضهات برا من بیشتر دل میسوزونه بهم بر خورده ، حسین جان شنیدم با هرکس و ناکسی هم زبون شدی ، شنیدم به آدمی مثل عُبیدالله حر جُعفی رو زدی روتو زمین زده ، شنیدم دست یاری دراز کردی دستتو پس زدن ، حسین جان بدتر از اینا ارباب شنیدم بهت گفتن یاغیای تو ، شنیدم بهت گفتن حسین داره تفرقه میندازه ، میبینی چجوری جای قاتل و مقتول عوض میشه ، شنیدم تو رو مقصّر دونستن آقا ، شنیدم جلو زن و بچه بهت اهانت کردن آقا ، آقا هنور گودال نرفتیم که چه اهانتی؟ ، تو فکر میکنی ابی عبدالله مستقیم آمد فردا رسید کربلا نه ، اصن میدونی چرا دو روزه حالِت بهم ریخته میدونی چرا بی تاب شدی ، آخه الان دو روزه ابی عبدالله توو این بیابونا سرگردونش کردن ، واقعاها ، آخه راهه کوفه اینوره ، گفت خب برمیگردم ، گفتن نمیشه ، گفت بذارید بریم اونجا کنار شط گفتن نمیشه ، دو روزه آوارهی بیابونش کردن ، اون نانجیبم نامه نوشته جَعجَع بِالحُسَين ، بهش سخت بگیرید ، تا رسیدن کربلا ، اینم میذارم کنار ، بریم روضه ، یاعلی مدد...
روضه ها همینی بود که خوندما به جون شما ، از این به بعدش دیگه حالش با توعه ، یاعلی مدد ، بسم الله...
اونجا چیه؟ صدا زد اونجا غاضریه است ، گفت بذارید بریم اونجا ، اونجا نمیشه ، این نخلستونا کجان ، این بچه ها الان بیست و خورده ای روزه توو بیابونن ، بذارید زیر سایهی این نخل ها چادر بزنیم ، نمیشه ، آخه شما نامه نوشتید زن و بچهات هم بیار ، همین جا باید بمونی حسین ، صدا زد اینجا کجاست؟ ، یه دو سه دیقه روضه رو تجسمی با من میای؟ ، میخوام برا هر کدومتون یه نقشی بدم توو روضهی امشب ، رسیدن کربلا ، گفت اینجا اسمش چیه ، یه نفری از دور صدا زد اینجا بهش میگن کربلا ، منو ببین ، تا حالا شده با زن و بچه یه جا بری نگران بشن؟ ، بعدِ شهادت مسلم دیگه بچه ها نگران بابا رو دنبال میکردن ، خب چی میخوای بگی؟ ، میخوام بهتون نقش بدم رسیدیم کربلا خب ، یه نفر اینجا داوطلب ، هر کدومتون برید از یه طرف نگاه کنید ، کی میره کجاوه سکینه ، یه عده از جوونا برن از کجاوه سکینه ماجرا رو نگاه کنن ، یه عده جوونا برید کنار قاسم و علی اکبر ، یه عده شماها برید کنار ابالفضل العباس ، ببین روضه برا خودش باب برات باز میکنه ، رفتی میگیری چی دارم میگم؟ ، یه عده از خانومام برن دورِ کجاوه زینب ، خانومایی هم که با بچه اومدن برید دورِ کجاوه رباب ، همه دارن گوش میدن حسین چی میخواد بگه ، تا گفتن اینجا کربلاست ، زینب داره نگاه میکنه ، دخترا پردهی کجاوه رو زدن دارن حال بابا... ، یهو دیدن دست برد زیر محاسن یهو گفت ، انا لله و انا الیه راجعون ، بندِ دلِ بچه ها پاره شد ، دارن گوش میدن بابا چی میگه ، عباس ، جانم؟ ، پیاده کنید همه رو ، ها هُنا... ، ابی عبدالله قسم خورده ، یعنی معلومه اصلا کسی باورش نمیشده حسین قسم خورده باور کنن ، یهو دیدن حسین داره میگه ها هُنا وَالله تُهتَکُ حَریمُنا ، ها هُنا وَالله تُقتَلُ رِجالُنا ، اینجا مردامونم میکشن ، ببین داری میبینی دیگه از چشم بچه ها ، صدای نفس نفسِ بچه ها بلند شد ، توو بغلش آروم نمیگیره یهو صدا بزنه آروم بگیر مادر ، لالا گلم ببینم بابا چی میگه ، یهو صدا زد ، ها هُنا وَالله تُذبَحُ أَطْفالُنا ، اینجا بچه هامونم ذبح میکنن...
من عینه یه سنگی رو اینجوری میندازم اینجا موج ایجاد کنه بره بخوره آخر حسینیه بره بیرون ، دوباره موج گریه باید برگرده ، مسئولیت داری اون عقب نشستی ، داد بزنید برا امام حسین آروم گریه کردن عادت نکن ، باید برا امام حسین بلند گریه کنی ، باید داد بزنی...
کربلا سر رسید انتظارم ، بی قراری بیقرارم
از شب کوچه های مدینه ، درد و دل ها با تو دارم
تو عطرِ نمازای شبِ ، مادرمو میدی
[زینب داره میگه ها...]
ای همسفر اشک من از روز نخستین
توو غربت صحرای تو من مادرو میبینم