در دل زندان غم طوری ز پا افتاده ام گوییا مرغی شدم که از نوا افتاده ام در سیه چالی که تاریک و نمور ست و مخوف سال‌های سال.. با حال بکا افتاده ام روزها را روزه می گیرم به عشق یک نفر بارها.... یاد شهید کربلا افتاده ام.. با لب تشنه کتک ها خورده ام مثل حسین پیرمردی خسته ام که بی عصا افتاده ام حرف بد بر مادرم زد یک یهودی‌‌.. زان سبب مضطرب روی زمین از ناسزا افتاده ام تازیانه خورده است بر پهلویم آه ای خدا من.. به یاد مادرم خیر النسا افتاده ام.. خورده سیلی بارها بر صورتم در بین حبس من به یاد چشم های مجتبا افتاده ام 🔸شاعر: 🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 👈دعوتیدبه‌:👇 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113