بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم من در پی هر کودک تنها دویدم بعد از تو یک روز خوش از دنیا ندیدم آتشْ پرستار تن سجاد بود و ... کار همه اهل حرم فریاد بود و ... آتش به گیسوی یکی افتاد و می‌سوخت دربین آتش طفل تو جان داد و می‌سوخت از دردِ کعب نی، یکی فریاد می‌زد او سوی مقتل می‌دوید و داد می‌زد دستی به رخسار سه‌ساله قاب گردید سیلی به گوش کودکانت باب گردید دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت "بنگر عموجان حال ما را" زمزمه داشت آقا به تو گفتم "دعا کن من بمیرم" تا که نباشم بعد تو ماتم بگیرم بار غمت بر شانه‌ها تا شام بردم سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم بزم شراب و خیزران و رأس در طشت طفل سه‌ساله و خرابه، یادِ آن دشت ما را مدینه برنگرداندی... بماند جاخوش به نوک نیزه‌ای کردی... بماند تا که سرِ تو نوک نی آقا نشسته زینب سرش با چوبه‌ی محمل شکسته یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من اما به زودی در کنارش می‌رسم من درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند محزون شدم اما اسیر غم نگشتم غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم وحید دکامین کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش